جدول جو
جدول جو

معنی سرما بخاردن - جستجوی لغت در جدول جو

سرما بخاردن
سرما خوردن، سرماخوردگی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرما خوردن
تصویر سرما خوردن
متاثر شدن از سرما زکام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
زکام شدن، چایمان کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برگرداندن نظر و رأی کسی، مشورت کردن، دچار سرزنش و سرکوفت
فرهنگ گویش مازندرانی